پست های تلگرام

پست های تلگرام

مطالب و طنز های زیبا برای تلگرام و معرفی گروههای تلگرام و پست برای تلگرام
پست های تلگرام

پست های تلگرام

مطالب و طنز های زیبا برای تلگرام و معرفی گروههای تلگرام و پست برای تلگرام

نگاه

ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺎ ﮐﻼً ﻓﻘــﻂ ﻧﯿﮕﺎ ﻣﯿﮑﻨﻦ ..(・_・)
ﺍﻋﺪﺍﻡ ﺑﺎﺷﻪ ﻧﯿﮕﺎ ﻣﯿﮑﻨﻦ ...(・_・)
ﺩﻋﻮﺍ ﺑﺎﺷﻪ ﻧﯿﮕﺎ ﻣﯿﮑﻨﻦ ...(・_・)
ﺗﺼﺎﺩﻑ ﺑﺎﺷﻪ ﻧﯿﮕﺎ ﻣﯿﮑﻨﻦ ....(・_・)
ﭘﯿﺮﺯﻥ 80 ﺳﺎﻟﻪ ﺗﺎ ﺩﺧﺘﺮ 4 ﺳﺎﻟﻪ ﺑﺎﺷﻪ ﻧﯿﮕﺎ ﻣﯿﮑﻨﻦ ..(・_・)
ﻃﺮﻑ ﺑﺎ ﺯﻧﺶ ﺑﺎﺷﻪ ﻧﯿﮕﺎ ﻣﯿﮑﻨﻦ ....(・_・)
ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻗﺮﺍﺿﻪ ﺳﻮﺍﺭ ﺑﺎﺷﯽ ﻧﯿﮕﺎ ﻣﯿﮑﻨﻦ ....(・_・)
ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺳﯿﺴﺘﻢ ﺳﻮﺍﺭ ﺑﺎﺷﯽ ﻧﯿﮕﺎ ﻣﯿﮑﻨﻦ ....(・_・)
ﮔﺮﻭﻧﯽ ﻣﯿﺸﻪ ﻧﯿﮕﺎ ﻣﯿﮑﻨﻦ ...(・_・)
ﻓﻘﺮ ﻭ ﺑﯿﮑﺎﺭﯼ ﺑﺎﺷﻪ ﻧﯿﮕﺎ ﻣﯿﮑﻨﻦ ...(・_・)
ﮐﻼً ﻫﺮﭼﯽ ﺑﺎﺷﻪ ﻧﯿﮕﺎ ﻣﯿﮑﻨﻦ ...(・_・)
ﺍﻻﻥ ﻫم مطلب نمیذارن ﻓﻘﻂ ﻧﯿﮕﺎ ﻣﯿﮑﻨﻦ (・_・)
نیگا کن بازم نیگاکن خجالت نکش عزیزم

دنیا

باید دنیا را کمی بهتر از آنچه تحویل گرفته ای ؛ تحویل دهی ...

خواه با فرزندی خوب ...
خواه با باغچه ای سرسبز ...
خواه با اندکی بهبود شرایط اجتماعی ...

و اینکه بدانی ...

حتی فقط یک نفر با بودن تو ساده تر نفس کشیده است .
این یعنی تو موفق شده ای!

گابریل گارسیا مارکز

مسافر کش

پسرک باصدایی لرزان گفت : بابا پس فردا از طرف مدرسه میبرن اردو ده هزار تومن
پول بهم میدی؟؟
بابا سرشو بلند نکرد باصدای آرام گفت :
فردا کمی بیشتر مسافر میبرم
پسر با وعده شیرین پدر خوابید
صبح رفت کنار پنجره باران ریز و تندی میبارید
قطره های باران برای رسیدن به زمین انگار مسابقه داشتن
بند دل پسرک پاره شد ...
باخود گفت : تو این بارون که کسی سوار موتور بابا نمیشه
حالا قطرات اشک پسرک با قطرات بارون هماهنگ شده بود

خــــــــــدایــــــــــا

به عید نزدیک میشویم هیچ پدری رو شرمنده بچش نکن

بدون فروش نفت

این که روحانی با نفت 40 دلاری چه میکند، مهم است چون به نانمان مربوط است؛
 اینکه احمدی نژاد با نفت 140 دلار چه کرد، مهم است چون به شعورمان مربوط است؛
 اما اینکه خاتمی در مقاطعی از ریاست جمهوری اش با نفت 10 دلاری چه کرد و مملکت را چطور اداره کرد، تورم را حدود13 درصد نگه داشت والبته در سال84 با بستن بودجه آن سال، صندوق 20 میلیاردی ذخیره ارزی را تحویل دولت بعدی داد و برای اولین و آخرین بار رشد اقتصادی کشور دو رقمی شد؛ به شرف و وجدانمان مربوط است
و از همه مهمتر آنکه: مصدق کشور را یک سال " بدون فروش نفت " اداره کرد.

 یادش گرامی باد

ایمان اعتماد امید

روزى روستاییان تصمیم گرفتند براى بارش باران دعا کنند در روزیکه براى دعا جمع شدند تنها یک پسربچه با خود چتر داشت ،
این یعنی ایمان...

کودک یک ساله اى را تصور کنید زمانیکه شما اورابه هوا پرت میکنید او میخندد زیرا میداند اورا خواهید گرفت این یعنى اعتماد...


هر شب ما به رختخواب میرویم ما هیچ اطمینانى نداریم که فردا صبح زنده برمیخیزیم با این حال هر شب ساعت را براى فرداکوک میکنیم این یعنى امید...


قطار زندگی

در
"قطار زندگی"
مواظب خودت باش!
روزگار"ریزعلی ها"گذشته است ..آدم هاى این دوره قطارى را فداى یک پیراهن می کنند!!!

سلامت

همان‌گونه که چراغ درخاموشی جان به سلامت برد انسان نیز با خاموشی سربه سلامت خواهد برد.

آتش

شعله‌ی آتش هم، کمال خود را از اتحاد حقیقی دارد. آتش حیات خود را وام‌دار سوخته شدن دیگران است.

فردا

گیرم امروزِ خود را نشناختی، فردای خودرا چه خواهی کرد؟

ماست مالی

کمیته ماست مالی گندگاری ها در مورد باخت تیم پرسپولیس و تراختور مقابل عربها اعلام کرد:
مهم نتیجه نیست مهم برد و باخت نیست مهم نشان دادن استقلال و تمامیت ارضی و اثبات حق مسلم مردم همیشه در صحنه در تمام میادین می باشد!!!

تعطیل

یک مقام آگاه اعلام کرد به علت قرار گرفتن ایام هفته در بین 2 جمعه ایران کلا تعطیل است.

خیابان

اول به سمت چپ که محل عبور ماشینهاست نگاه می کنیم
بعد به سمت راست که محل عبور موتورهاست نگاه می کنیم
بعد به سمت بالا نگاه می کنیم که محل سقوط هواپیماست
سپس با روحی آرام و قلبی مطمئن پا به خیابان می گذاریم

کوتاهتر

کدام مورد کوتاهتر است؟

1- مدت خوشحالی بعداز قبول شدن در دانشگاه
2- عمر پدر دانشجویان دانشگاه آزاد
3- مانتوی دختران دانشجو
4- پای فارغ التحصیلان نسبت به دستشان

شرط

پدر: پسرم بزرگ شدی میخوای چه کاره بشی؟
پسر: سیاستمدار
پدر: مگه عقلت کمه؟
پسر: یعنی شرطش اینه!؟

گاز جهنم

اطلاعیه شیطان پس از هدفمندی یارانه ها: تا میتوانید گناه کنید به علت مبلغ بالای قبض، گاز جهنم قطع شده از آتش

بوئینگ


دقایقی پیش هواپیمای بوئینگ در مسیر تهران - شیراز به سلامت به زمین نشست!

کارشناسان در حال بررسی علت ماجرا می باشند!!

خواب مومن

دقت کردین چرا میگن خواب مومن عبادته .
چرا نمیگن کار مومن عبادته. .

چون مومن اگر بیدار باشه میره دنبال اختلاس کردن ، کلاه گذاشتن سره اینو اون و گند میزنه به دنیا
باید خواب باشه تا دنیا در ارامش باشه...
 پس ای مومن بخواب و عبادت کن

حاجی معتاد

ای حاجی معتاد که سرگردانی !

جاساز مکن موادرا پنهانی !


اینگونه که تریاک به ساکت زده ای !

ترسم نرسی به کعبه ای ایرانی » ! !

فرار از خانه تکانی


قشنگ معلومه دکتر مصدق واسه فرار از خونه تکونی رفته دنبال ملی کردن صنعت نفت


و الا کدوم آدمی 29 اسفند میره دنبال کار به این مهمی...

ایران 50سال بعد

50سال دیگه رو در نظر بگیرین، با توجه به وضعیت کشور ما به احتمال قوی تیتر خبرها باید این شکلی باشه؟ حتما بخونین خیلی با حاله...
 
ادامه مطلب ...

دادند

چون دارو ندار هسته ای وا دادند جایش سبدی به ما زکالا دادند

آن حق مسلم که بجایی نرسید این حق سکوت است که حالا دادند

ترحیم


بچه که بودم
اگهی ترحیم روزنامه هارو میخوندم
با خودم میگفتم
چرا همش باید دکتر. مهندس. رئیس بانک . مدیر شرکت. استاد و حاجی بمیرن؟

وقتی بزرگ شدم فهمیدم..
فـقـرا چقدر بی سر و صدا جان میدن...

آن روزها

اون روزا حریم خصوصی نبود، حتی حمامش عمومی بود،
 ولی چشمها انقدر هرزه نبود.
اون روزا پای کسی جلو کسی دراز نبود، ولی پشت پا زدن هم نبود.
اون روزا حرفی توی دلها نبود که هیچ، حرفی هم پشت سر کسی نبود.
اون روزا برگر و چنجه و بختیاری نبود، ژله و پای سیب نداشت، نون و پنیر بود، اوج کلاسش توی سبزی و انواع ترشی و آش بود.
اون روزا رنگ سال نبود، مانتوهای رنگانگ نبود، پیرهن شیک و بی خط و یقه نبود.
هر چی بود توی بقچه بود،
اون روزا پیرهن من و داداش نداشت، هرچی بود برای چند سال و برای همه بود، آرزوی یه بچه پوشیدن لباس عید پارسال داداش بود.
اون روزا پولی نبود، ولی دلها خوش بود.
خوش به حال اون روزا
ولی الان همه مون پول داریم،
خونه داریم، ماشین داریم، هر چی بخوایم میخریم، ولی باز فکر میکنیم یه چیزی کم داریم، که اون روزا رو نداریم.
کاش اون روزا خریدنی بود،
کاش میشد یه بار فیلم از اون روزا میذاشتن، کاش میشد،
کاش میشد، این روزا رو مثه اون روزا کرد.
باز هم قدیمیا مثه همیشه درست گفتن که
خوش به حال اون روزا...

گوشی و همسر

اگر آنگونه که با تلفن همراهتان برخورد می‌کنید با همسرتان بر خورد میکردید.اکنون خوشبخترین فردِ دنیا بودید.
اگر هر روز شارژش میکردید
اگر باهاش در روز از همه بیشتر صحبت میکردید.
اگر پایِ صحبت‌هایش مینشستید.
اگر پیغام‌هایش را دریافت میکردید.
اگر پول خرجش میکردید.
اگر براش زیور آلاتِ تزئینی میخرید.اگر دورش یک محافظ محکم میکشیدید.
اگر در نبودش احساسِ کمبود میکردید.
اگر حاضر نبودید کسی‌ نزدیکش شود.
اگر حتی مطالبِ خصوصیتان را به حافظه اش میسپردید.
اگر همیشه و همه‌جا همراهتان بود. حتی در اوج تنهایی‌
اگر همیشه همراهِ اولتان بود
با داشتن یک همسر خوب و مهربان هیچکس تنها نیست

"جواب اقایان"
بسیار زیبا بود ولی یادآوری میکنیم که:
گوشی سر خود حرف نمیزنه
گوشی با یک دکمه ساکت میشه
گوشی نمیگه چی بخر چی نخر
گوشی نمیگه چرا دیر اومدی
گوشی میتونه روی سایلنت باشه
گوشی میتونه خاموش باشه
گوشی نمیگه شب زود بیا بریم خونه مامانم
گوشی رو اگه جا بزاری نمیگه چرا منو نبردی
گوشی نمیگه بچه میخوام
گوشی با دوستاش بیرون نمیره
گوشی حداقل شبا زنگ نمی خوره
راستی از همه اینا مهمتر
'بیشتر مردم سالی یه بار گوشی عوض می کنن

چهارشنبه سوری

میگن فیلم چهارشنبه سوری تهران رو نشون اوباما دادن، گفته این که جشنشون باشه ، وای به حال جنگشون. هیچی دیگه گزینه هاشو از رو میز جمع کرد، گذاشت توی کشو میزش.
گزارشگر کوچه پشت خونمون

عید

عید فرا رسید ولی در مردم شادی نیست،
جز چهره هایی عبوس و گرفته نمی بینم،
چون چاه هایی که دست کشنده،قطره ای آب در آنها باقی نگذاشته،
یا چون باغی که باد خزان گلی در آن به جای نگذاشته،
و چشم هایی که آرزوهای بزرگ و دراز در آنها خشکیده اند،
و آن چشم ها در مورد دوست داشتن و زشت داشتن حیران و بی تفاوت(غافل)اند،
و گونه هایی بهت زده که زردی غم آنها را فرا گرفته،
و لب هایی که از خندیدن پرهیز دارند؛گویی که خنده پاره ای آتش است،
مردمان جز شکایت هایی پیاپی سخن دیگری ندارند،
برایشان فرقی ندارد که یأس از زندگی به نفعشان است یا به ضررشان،
از آنان مپرس که چه بر سرشان آمده؛همه از کار خود بی خبرند،
حیران،چون پرنده ای ترسان که لانه اش ویران شده است،
و بر فرازش "باز"ی در پرواز،و مارها در دشت و سوراخ هایند،
اگر بر زمین آید تیر سینه اش را می شکافد،
و اگر پرواز کند با کرکس ها و شاهین های آسمان برخورد می کند،
همه(مردم) بر دیروز خود گریانند و از فردای خود ترسان،
همچون پیری که در دریا سوزن خود را گم کرده...

شاهکار شعر طنز اجتماعی:


. یارب، ا ز بالا به ما هم اعتنا کن لااقل!
بخت ما را هم از آن بالا صدا کن لااقل!

نصف کشورهای دنیای تو از ما بهترند؛
وضع ما را نصف آنها باصفا کن لااقل!

دیش عرش کبریایی گیر کرده سمت غرب؛
چند روزی روی دیشت را به ما کن لااقل!

در اتوبان جهان پت پت کنیم عین پراید؛
بنز نه، ما را شبیه پرشیا کن لااقل!

به اروپا این همه حال اساسی می دهی؛
یک کم از آن حال هم بر ما عطا کن لااقل!

هرچه نعمت بود دادی به "یو اس آ"ی خبیث؛
پنج شش درصد از آن را سهم ما کن لااقل!

وضع ما را که تمام هفته مثل گامبیاست،
هفته ای یک روز چون آنتالیا کن لااقل!

کشور ما را که در "تاریخ" سوتی داده است،
جابه جا در نقشه ی "جغرافیا" کن لااقل!

مرز ایران را جدا کن از عراق و روسیه،
مدتی همسایه ایتالیا کن لااقل!

رتبه ی ما را -که در دنیا از آخر سومیم-
از همان آخر، ششم در آسیا کن لااقل!

وقتی اینجا بین ما قانون جنگل حاکم است،
وضع ما را سوژه ی راز بقا کن لااقل!

هرکه آمد یک گره وا کرد؛ ده تا بست روش؛
آن گره های درشتش را تو وا کن لااقل!

این عصایی که تو دادی نیل را نشکافت خوب؛
محض خنده گاه آن را اژدها کن لااقل!

از کجا معلوم

یک روزتو روستا اسب یه پیرمردفرار کرد.همه گفتند چه بدشانسی!
پیرمرد گفت:از کجا معلوم؟
چند روز بعد اسب پیرمرد با یک گله اسب برگشت.همه گفتند چه خوش شانسی!
پیرمردگفت:ازکجامعلوم؟
چند روز بعد پسر پیرمرددرحالی که داشت یکی از اسبها را رام میکرد از پشت اسب بزمین خورد و پایش شکست.همه گفتند:چه بدشانسی!
پیرمردگفت:از کجا معلوم؟
چند روز بعد ژاندارمهابه روستا آمدند و همه جوانان را برای جنگ بردند بغیر از پسر پیرمرد که پایش شکسته بود.همه گفتند:عجب خوش شانسی!
پیرمردگفت:از کجامعلوم؟؟؟؟
حالا زندگی ما هم پرازاین "ازکجامعلوم" است.پس بازم باید در همه حال شاکر و امیدوار بود.چون از کجا معلوم مشکلات و سختیهایی که مامیکشیم،دریچه ای باشد برای دیدن و حس کردن خوشبختی که روزی باید در این خوشبختی...
بازم ازکجا معلوم که این مشکلات واقعا مشکل باشند که ما داریم؟
 از کجا معلوم که دوست نزدیک ما که همیشه لبخند زیبا روی لباش نشسته و موجب دلگرمی ما به زندگیه، دلش پر از غم سنگینیه که حتی نمیتونه بازگو کنه.
پس بیایید بدون هیچ چشم داشتی مهربانانه حراج محبت کنیم.چون از کجا معلوم.....

عکس

آدما مثل عکس هستن; زیادی که بزرگشون کنی.کیفیتشون میاد پایین.

راه

بیهوده ﺍﺳﺖ ﻣﺠﺎﺩﻟﻪ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺍﺛﺒﺎﺕ ﺩﯾﺎﻧﺖ ﯾﺎ ﺑﯽ ﺩﯾﻨﯽ ﺁﺩﻣﻬﺎ !
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺩﺭﻭﻍ ﻧﻤﯽ ﮔﻮﯾﺪ،
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﻭ ﺑﺎ ﺍﻧﺼﺎﻑ ﺍﺳﺖ،
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺭﻧﺞ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﻧﺪﻭﻫﮕﯿﻦ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻭ
ﺍﺯ ﺷﺎﺩﻣﺎﻧﯽﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺷﺎﺩ ﺍﺳﺖ...
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﻭ ﭘﺮﻧﺪﻩ ﺭﺍ ﻭ ﮔﯿﺎﻩ ﺭﺍ ﻭ ﺯﻣﯿﻦ ﺭﺍ ، ﻣﺤﺘﺮﻡ ﻣﯽﺩﺍﺭﺩ .
"ﺑﻪ ﻣﻘﺼﺪ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ ".....
ﺍﺯ ﻫﺮ ﺭﺍﻫﯽ ﮐﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ !

ایران زمین

چو بیشه تهی ماند از نره شیر
در آیند در آنجا شغالان دلیر
در این خاک زر خیز ایران زمین
نبودند جز مردمی پاک دین
همه دینشان مردی و داد بود
کزان کشور آزاد و آباد بود
بزرگی به مردی و فرهنگ بود
گدائی در این بوم و بر ننگ بود
از آن روز دشمن به ما چیره گشت
که ما را روان و خرد تیره گشت
از آن روز این خانه ویرانه شد
که نان آورش مرده بیگانه شد
بسوزد در آتش گرت جان و تن
به از بندگی کردن و زیستن
اگر مایه زندگانی بندگیست
دو صد بار مردن به از زندگیست

ساعت شنی

زندگی مثل ساعت شنیه.گاهی باید زیرو روش کرد

تو نیستی که ببینی

تو نیستی که ببینی ... - تقدیر نه در رمل نه در کاسه‌ی چینی‌ست؟!
آینده‌ی ما دورتر از آینه‌بینی‌ست

ما هرچه دویدیم، به جایی نرسیدیم
ای باد! سرانجام تو هم گوشه‌نشینی‌ست

از خاک مرا برد و به افلاک رسانید
این است که من معتقدم؛ عشق زمینی‌ست

یک لحظه به بخشایش او شک نتوان کرد
با این همه، تردید در این باره یقینی‌ست

شادم که به هر حال به یاد توأم، اما
خون میخورم از دست تو و باز غمی نیست

صبر کنید

***اطلاعیه ی بسیار مهم***
ای کسانی که دارید در این روزها گوشت گوسفندی کبابی خصوصا بصورت چنجه و کوبیده میخورید...
ای کسانی که دارید در این روزها آجیل با پسته زیاد و فندوق فراوان همراه با مغز گردو میخورید .....
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
صبر کنید من هم بیام تا با هم بخوریم.
اگه خون آریایی در رگهایتان جاریست واستید منم بیااام...

بنزم مشکل داره

نمیدونم چرا هروقت میخوام در مرسدس بنزمو باز کنم.
 
 
از تخت میوفتم پایین!!
ماشین شما هم اینطوریه??!!!

دروغگو خر است

ﺭﻭﺯﻯ ﺩﻭ ﻣﺴﻴﺤﻰ ﺧﺴﺘﻪ ﻭ ﺗﺸﻨﻪ ﺩﺭ ﺑﻴﺎﺑﺎﻥ ﮔﻢ ﺷﺪﻧﺪ
ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﻣﺴﺠﺪﻯ ﺭﺍ ﺩﻳﺪﻧﺪ ﺩﻳﻮﻳﺪ ﺑﻪ ﺍﺳﺘﻴﻮ ﮔﻔﺖ :
ﺑﻪ ﻣﺴﺠﺪ ﻛﻪ ﺭﺳﻴﺪﻳﻢ ﻣﻦ ﻣﻴﮕﻮﻳﻢ ﻧﺎﻣﻢ ﺍﻣﻴﻦ ﺍﺳﺖ ﺗﻮ ﺑﮕﻮ ﻧﺎﻣﻢ
ﻣﺤﻤﺪ ﺍﺳﺖ
ﺍﺳﺘﻴﻮ ﮔﻔﺖ : ﻣﻦ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺁﺏ ﻧﺎﻣﻢ ﺭﺍ ﻋﻮﺽ ﻧﻤﻴﻜﻨﻢ
ﺑﻪ ﻣﺴﺠﺪ ﺭﺳﻴﺪﻧﺪ
ﻣﻼ ﮔﻔﺖ :ﻧﺎﻣﺘﺎﻥ ﭼﻴﺴﺖ؟
ﻳﻜﻰ ﮔﻔﺖ :ﻧﺎﻣﻢ ﺍﺳﺘﻴﻮ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﻳﮕﺮﻯ ﮔﻔﺖ ﻧﺎﻣﻢ ﺍﻣﻴﻦ ﺍﺳﺖ
ﻣﻼ ﮔﻔﺖ : ﺑﺮﺍﻯ ﺍﺳﺘﻴﻮ ﺁﺏ ﺑﻴﺎﻭﺭﻳﺪ ﻭ ﺍﻣﻴﻦ ﺟﺎﻥ ﺩﻫﻨﺖ ﺳﺮﻭﻳﺴﻪ
ﭼﻮﻥ ﻣﺎﻩ ﺭﻣﻀﻮﻧﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺗﺎ ﺍﻓﻄﺎﺭ ﻭﺍﻳﺴﻰ
.
.
ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺍﺧﻼﻗﻰ : ﺩﺭﻭﻏﮕﻮ ﺧﺮ ﺍﺳﺖ

خانه تکانی

وقتی خانه تکانی می کنی چیزهایی پیدا می شوند که مدتی برای
 پیدا کردنشان زمین و زمان را بهم ریخته ای و از نبودنشان اعصابت خط خطی بود...
امروز که آن گمشده ها را میبینی، میبینی که زندگی بدون آنها هم جریان
 خود را داشته دنیا هم همینطور است...
امروز هستیم، فردا نه!
در نبودمان جایگزینهایی هستند که دنیا از حرکت نایستد...
خانه تکانی این مزیت را دارد که به ما یاد می دهد که
هیچ تقدیری فاجعه نیست باور کنید!

شاخص

حتما بخونید و فکر کنید
مقاله دکتر اصغری در هفته نامه امیدجوان ش۹۱۰

شاخص های جهانی که اکثرا مربوط به سال 2014 که توسط بانک جهانی , وال استریت ژورنال ,مجمع جهانی اقتصاد و موسسه nambco منتشر شده است و جایگاه ایران در آن:

۱_شاخص کیفیت زندگی:ایران رتبه ۶۶بین ۶۸ کشور مطالعه شده
بهترینها سوییس آمریکا و آلمان

۲_شاخص فضای کسب و کار:
ایران رتبه ۱۵۲ بین ۱۸۹ کشور.

۳-شاخص آزادی اقتصادی:
ایران رتبه ۱۴۶ بین ۱۵۲ کشور
بهترینها: هنگ کنگ سنگاپور استرالیا

۴_شاخص نوآوری:
رتبه ایران ۱۲۰ بین ۱۴۳ کشور
بهترینها:سوییس انگلستان

۵-شاخص شادی و نشاط:
رتبه ایران۱۱۵ بین ۱۵۶ کشور.
بهترینها:دانمارک نروژ سوییس هلند.

۶-شاخص فلاکت (مجموع تورم و بیکاری):
رتبه ایران بین ۹۰ کشور دوم.
اول ونزویلا بعد ایران
بهترین کشور ژاپن.

۷-شاخص شکاف جنسیتی:
رتبه ایران ۱۳۷ بین ۱۴۲ کشور.
بهترینها:فنلاند نروژ ایسلند

۸-شاخص فساد اداری و مالی:
رتبه ایران ۱۴۴ بین ۱۷۷ کشور.
بهترینها:دانمارک نیوزیلند فنلاند
فاسدترینها:کره شمالی افغانستان سومالی

و نهایتا شاخص خط فقر در ایران:
 بر مبنای برآورد اقتصاد دانان ۴۰% مردم ایران زیر خط فقر هستند.

دیگه زر نزنیا

دیشب موقع خواب به خدا گفتم:
بگیر از من هر آنچه تو را از من میگیرد
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ناگهان ندا آمد:
گوشیتو بده
.
.
.
.
.
.
.
.
منم زودی رفتم زیر پتو خروپف کردم
.
.
.
.
.
.
.
دوباره ندا آمد:
دیگه زر نزنیا !!!...
.
.
.
.
.
.
.
گفتم : چشم !!!

عید آمد و ما خانه ی خود را نتکاندیم

عید آمد و ما خانه ی خود را نتکاندیم

گردی نستردیم و غباری نستاندیم

دیدیم که در کسوت بخت آمده نوروز

از بیدلی آن را ز در خانه براندیم

هر جا گذری غلغله ی شادی و شور است

ما آتش اندوه به آبی ننشاندیم

آفاق پر از پیک و پیام است، ولی ما

پیکی ندواندیم و پیامی نرساندیم

احباب کهن را نه یکی نامه بدادیم

و اصحاب جوان را نه یکی بوسه ستاندیم

من دانم و غمگین دلت، ای خسته کبوتر

سالی سپری گشت و تو را ما نپراندیم

صد قافله رفتند و به مقصود رسیدند

ما این خرک لنگ زجویی نجهاندیم

ماننده ی افسونزدگان، ره به حقیقت

بستیم و جز افسانه ی بیهوده نخواندیم

از نه خم گردون بگذشتند حریفان

مسکین من و دل در خم یک زاویه ماندیم

طوفان بتکاند مگر "امید" که صد بار

عید آمد و ما خانه خود را نتکاندیم

(مهدی اخوان ثالث)

شاهکار شعر طنز اجتماعی:


 یارب، از بالا به ما هم اعتنا کن لااقل!
بخت ما را هم از آن بالا صدا کن لااقل!

نصف کشورهای دنیای تو از ما بهترند؛
وضع ما را نصف آنها باصفا کن لااقل!

دیش عرش کبریایی گیر کرده سمت غرب؛
چند روزی روی دیشت را به ما کن لااقل!

در اتوبان جهان پت پت کنیم عین پراید؛
بنز نه، ما را شبیه پرشیا کن لااقل!

به اروپا این همه حال اساسی می دهی؛
یک کم از آن حال هم بر ما عطا کن لااقل!

هرچه نعمت بود دادی به "یو اس آ"ی خبیث؛
پنج شش درصد از آن را سهم ما کن لااقل!

وضع ما را که تمام هفته مثل گامبیاست،
هفته ای یک روز چون آنتالیا کن لااقل!

کشور ما را که در "تاریخ" سوتی داده است،
جابه جا در نقشه ی "جغرافیا" کن لااقل!

مرز ایران را جدا کن از عراق و روسیه،
مدتی همسایه ایتالیا کن لااقل!

رتبه ی ما را -که در دنیا از آخر سومیم-
از همان آخر، ششم در آسیا کن لااقل!

وقتی اینجا بین ما قانون جنگل حاکم است،
وضع ما را سوژه ی راز بقا کن لااقل!

هرکه آمد یک گره وا کرد؛ ده تا بست روش؛
آن گره های درشتش را تو وا کن لااقل!

این عصایی که تو دادی نیل را نشکافت خوب؛
محض خنده گاه آن را اژدها کن لااقل!

از دو سه جا!

چمن بخت مرا گاو چرید از دو سه جا
رخت اقبال مرا موش جوید از دو سه جا!

تانکر زندگی ام از دو سه جا سوراخ است
هر چه در آن پدرم ریخت ، چکید از دو سه جا!

عنکبوت آمد و آن قدر مرا مُفلس دید
که در آن جیب کت ام تار تنید از دو سه جا !

زن گرفتم فک و فامیل زنم می گفتند
چوب در پاچه ی این مرد چپید از دو سه جا !

آن چنان از رقم مهریه اش ترسیدم
 که سر عقد مرا برق پرید از دو سه جا!

زندگی بشکه کودیست که رویش عسل ست
به کما رفت هر آنکس که چشید از دو سه جا!

من از اول به کما رفتم و چون برگشتم
 دیدم آیینه بختم ترکید از دو سه جا !

کم کَمَک زیر سَرَم از دو سه جا گشت بلند
 کک به تنبان من افتاد و جهید از دو سه جا!

پشه بند هوسم پاره شد و ناغافل
 پشه ای رند مرا سیر گزید از دو سه جا!

چون که فهمید زنم با عصبانیت رفت
 سیم فولادی و ساطور خرید از دو سه جا!

سپس اینگونه مرا با هیجان نصف نمود
 دست و پاهای مرا بست و کشید از دو سه جا!

زندگی مثل زلیخا به من از پشت رسید
 نه یقه ، پاچه شلوار درید از دو سه جا!

من از آن بدو تولد که شمردم ، دیدم
بخت بی حاصل ما خیر ندید از دو سه جا!

خدا هم هست

در این دنیا اگر غم هست
صبوری کن خدا هم هست
اگر دشمن کنارت هست
مخور غصه خدا هم هست
اگر فقر و فقیری هست
منال هرگز، خدا هم هست
اگر در عشق فریبی هست
چه غم لیکن خدا هم هست

شعور

فامیل دور:کاشکی شعور هم مدرک داشت تا بعضیا به هوای مدرکش هم که شده میرفتن یادش میگرفتن!!
همساده:اقو عی جوری که خیلی بدتر میشد
آقای مجری :همساده جان چطور مگه؟
همساده :اخه عی جوری بعضیا میرفتن مدرک جعلی میخریدن دیگه نمیشد بیشعور بودنشون رو ثابت کرد!!
فامیل دور:من دیگه حرفی ندارم

نشانه


راهبی کنار جاده نشسته بود و با چشمان بسته در حال تفکر بود . ناگهان تمرکزش با صدای گوش خراش یک جنگجوی سامورایی به هم خورد : « پیرمرد ، بهشت و جهنم را به من نشان بده ! »راهب به سامورایی نگاهی کرد و لبخندی زد . سامورایی از این که می دید راهب بی توجه به شمشیرش فقط به او لبخند می زند ، برآشفته شد ، شمشیرش را بالا برد تا گردن راهب را بزند !راهب به آرامی گفت : « خشم تو نشانه ای از جهنم است . »سامورایی با این حرف آرام شد ، نگاهی به چهره راهب انداخت و به او لبخند زد .آنگاه راهب گفت : « این هم نشانه بهشت ! »

آخرای اسفنده

ﭘﺎﺭﺳﺎﻝ ﻫﻤﯿﻦ ﻣﻮﻗﻊ آخراﯼ اسفند ﺑﻮﺩ!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﺍﻣﺴﺎﻝ ﻫﻢ ﮐﻪ الان آخرای اسفنده
ﻣﻄﻤﺌﻦ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﺳﺎﻝ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻦ ﻣﻮﻗﻊ آخرای اسفنده
ﻭﺍﻗﻌﺎ ﻣﺎ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﮐﺠﺎ ﻣﯿﺮﯾﻢ؟؟!!
آﯾﺎ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﮐﺎﻓﯽ ﻧﯿﺴﺖ
ﭘﺲ ﺧﻮﺍﻫﺮﻡ ﺣﺠﺎﺑﺖ ﺭﻭ ﺭﻋﺎﯾﺖ ﮐﻦ,, خداشاهده اگ بگی چه ربطی داشت ناراحت میشم !!

فلسفه چهار شنبه سوری

سیاوش یکی از چهره های مظلوم شاهنامه است که نقل شده ،زن پدرش(مادرخوانده اش) به نام سودابه دلداده ی او شد .... ولی سیاوش ، تسلیم مکرهای سودابه نگردید و از پدرش کمک خواست و برای اثبات بی گناهی و پاکی اش حاضر شد از هفت تونل آتش بگذرد.....
این گذر از تونل های آتش در آخرین سه شنبه ی سال انجام شد و سیاوش ، سالم از آتش گذشت که پس از اثبات بی گناهی و پاکی او ،، پدرش آن روز را جشن ملی اعلام کرد و ازآن پس جشن چهارشنبه سوری نماد پاکی و انسانیت برگزار می شود ....
بایددرغروب آخرین سه شنبه سال براى گردگیرى افکارمان. آتشى بیافروزیم کینه ها رابسوزانیم زردى خاطرات بد را به آتش وسرخى عشق را از آتش بگیریم و آتش نفرت رادر وجودمان خاموش کنیم

حال قاضی خوب است...؟!

مردم شهر به گوشید...؟
امشب همه ی میکده را سیر بنوشید.
با مردم این کوچه و آن کوچه بجوشید.
دیوانه و عاقل همگی جامه بپوشید.
در شادی این کودک و آن پیر زمینگیر و فلان بسته به زنجیر وزن و مرد بکوشید.
امشب غم دیروز و پریروز و فلان سال و فلان حال و فلان مال که بر باد فنا رفت...
نخور جان برادر به خدا حسرت دیروز عذاب است.
مردم شهر به هوشید...؟
هر چه دارید و ندارید بپوشید وبرقصید و بخندید که امشب سر هر کوچه خدا هست.
روی دیوار دل خود بنویسید خدا هست.
نه یک بار و نه ده بار که صد بار به ایمان و تواضع بنویسید خدا هست...خدا هست.
سر آن سفره خالی که پر از اشک یتیم است...خدا هست.
پشت دیوار گلی پیرزنی گفت:خدا هست.
آن جوان با همه خستگی و در به دریها سر تعظیم فرو برد و چنین گفت:خدا هست.
کودکی رفت کنار تخته...
گوشه تیره این تخته نوشت:در دل کوچک من درد زیاد است ولی یاد خدا هست.
مادری گفت:دلم میلرزد!کودکانم چه بپوشند؟!
چه بگویم که بدانند نداری درد است!پدر از شرم سرش پایین بود....زیر لب زمزمه میکرد:خدا هست.
قاضی شهر قضاوت سخت است...
نکن حکم به تنبیه و مجازات...به زندان و به شلاق.
کوچه هایی است در این شهر...پر از جرم و کثافت.
پر از مرگ شرافت!پر از غصه و اندوه!پر از درد نداری.پر از نکبت و خواری!
پر از هرزگی و دزدی و معتادی و بدبختی و بیچارگی مردم خوبی که فقط محتاجند.
به پیغمبر و پیر و ملکوت و بت و میخانه و هر چیز که ایمان تو باشد قسم این جرم و جنایت همه از ریشه فقر است.
کافری نیست در این شهر.خدا باور این مردم پاک است...
فقط درد نداری است که از ریشه مسلمانی ما را تبری زد که نگویید و نپرسید...
نگویید که این مردم بیچاره نخندند و نرقصند و نپوشند و ننوشند وبلا نسبت حضار...
نگو...ند که ایمان و مسلمانیشان زیر سوال است!!
غم مردم این کوچه و آن کوچه بدانید و بکوشید که اینگونه نباشد.
بکوشید که ایمان و مسلمانیتان زیر سوال است!
کودکی گریه کند...آه کشد...عرش خدا میلرزد.
دل مردم خون است!حال بابا خوش نیست...
دل بابا خون است...
حال قاضی خوب است...؟!

من همیشه با تو و عشق توام

می شود لج نکنی پنجره را باز کنی ؟
صبح زیبای مرا با غزل آغاز کنی ؟

آه ای آتش آوار شده روی سرم
به خدا لج بکنی از همه لج باز ترم !

می شود با غزلی از تو بگویم ،امشب ؟
لب و چشمان تو را سخت ببویم امشب ؟

غزلی ساخته ام ، مثل غزل های شما
غزلی مثل در و پنجره ای رو به تو ، وا

غزلی قافیه اش دوست ، ردیفش باران
غزلی ساده تر از ایل و دهاتت ، آسان

راستی از تو و از پنجره هامان چه خبر ؟!
از غزل خواندن و از خاطره هامان چه خبر ؟!

از همان شور دل انگیز که در ایوان ماند ؟
مثنوی های صمیمانه که در دیوان ماند ؟

راستی از من و از خاطره هایم بنویس
از همان حس غریبانه برایم بنویس

راستی مثل قدیم از تب من می گویی ؟
غزل از زمزمه های لب من می گویی ؟

آری آری شب و روز از تب تو می گویم
غزل از زمزمه های لب تو می گویم

از همان زمزمه هایی که پراز نفرینند!
گرچه تلخند ولی از دهنت شیرینند !

آری آری غزل از دوست سرودن زیباست
با خیال لب تو شیفته بودن زیباست!

نام خوبی و شب و روز به لب های منی
نکند نام مرا از دل خود خط بزنی ؟

عاشقی پیشه کن از دور مرا باز ببین
نکند مطلع شعرتو نباشم پس از این

من همیشه با تو و عشق توام

غضنفر

مناجات غضنفر با خدا:
خدایا وقتی میخوایم بیام خونت باید کلی پول بدیم ،وقتی هم مهمونت میشیم نباید لب به چیزی بزنیم ، وقتی میخوایم بیایم پیشت باید بمیریم ،
میخوای اصلا رفت و آمد نکنیم !؟ ...خدایااااا!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟.....ما رو بخاطر سیب از بهشت فرستادى زمین حالا بخاطر اب انگور از زمین میفرستى جهنم!!!! چرا این قدر با میوه و آبمیوه مشکل دارى!!!!؟؟؟....
خدایا حتمأ باید بمیریم تا روحمون شاد شه؟!!
نمیشه همینطورى یه حالى بدى...!!!؟؟؟
 ﺩﻗﺖ ﮐن خدا ﮐﻪ ﻣﺎ ﺩﺍﺭﯾﻢﻫﺰﯾﻨﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺗﻮ ﻧﯿﻮﯾﻮﺭﮎ ﺭﻭ ﻣﯿﺪﯾﻢﺍﻣﺎﺑﺎ ﮐﯿﻔﯿﺖ ﺷﻌﺐﺍﺑﯿﻄﺎﻟﺐدرایران ﺯﻧﺪﮔﯽﻣﯿﮑﻨﯿﻢ !
خدایا یه فکری به حال ما کن.......